خواب زن

عجیب

مثل خواب یک زن بعد ظهری  

تعبیر فراموش شده درخت از بهار   

فرود آمد  !!

بی  منتظری   

داسها از کار افتاده  

 در آغوش دسته ای گندم 

خیال درویی دیگر را مزه مره میکردند 

هیچ نبود  

تنها خواب یک زن  

در بعد از ظهری چپ شد  

دستانی کوتاه 

دامنی کثیف 

سینه ای پر شیر  

 هیچ نبود 

توهمی بود 

لیوان چای کبود 

که تنهایی تهش رسوب کرده.

ابرام

از منصفی همین بس که تا بود عاشق بود.

تیر ماه عاشقی

همین حوالی  

همین نزدیکی ها  

چه نزدیک و بیهوده  

همین حوالی  

  ندانسته عاشقت شدم 

 دانستم  گریزی نیست  

مثل استخوانی در گلویم مانده ایی

 این هم سال بیهوده 

همین حوالی! 

پشت دخانیات 

بهانه بود 

پایان یکی 

آغاز من شد. 

بیهوده مثل مرگ مثل زندگی 

.

.

.

 

ممدنبودی ببینی

این آهنگ رو از وبلاگ تعطیل از آقای نیما آزاد گرفتم.میتونید دانلود کنید و گوش بدید. 

 

ممد نبودی ببینی

جهان سومی

از هم که وا ماند ایم 

جهانمان سومی شد 

 سیاستمان بی پدر و مادر   

دموکراسی برای از ما بهتران

از هم که وا ماندیم 

آزادی به گلوله ای سمبل شد 

رویاهامان فراموش شد

مردم دلش گرفت 

چه ترانه ها  که نگفت 

مردها زنانه شدند به مردی 

زنان به زنی زندانی  

سیاست باز شدیم  همه