مادر مادر بود.

من از تو میمردم 

میان حادثه 

میان یک مشت لباس چرک 

که چنگ میزد دستهای مرا با وایتکس و تاید 

 من از تو میمردم 

مادر دلش برای جوانه های درخت میسوخت 

برای گلهای نورس درخت  

مادر دلش برای دست من نسوخت 

مادر دلش برای دل من که مرده بود 

دلی باد کرده بود روی تشت حبابهای کثیف  

دلی که بعد تاب میخورد روی بند رخت

مادر مادر بود 

من دلم به باغچه خوش بود 

مادر به درخت و پولهای ریز تشک  

حال پس از اینهمه ! 

مادر هنوز دلش به تشک و پولهای زیر خوش است  

باغچه ای نمانده برای دلخوشی من

تو نماندی

فقط من مادر شدم 

بین هذینهای فراموشی 

مادر شدم  

 مادر هزار کودک که 

 باغچه را دوست دارند 

 لی لی را دوست دارند 

مادر تمام کودکان تو 

که به دنیا نیامدند 

زن مهربانترین مرد 

 مادر زیباترین کودکانت   شیرین مثل قند

من هنوز از تو میمردم

بین نخوابیدنهای بسیار  

بغضهای انباشته 

 لباسهای چرک سبد لباس شویی 

دور از دستان من   

رفتن ها  و نیامدنها  

وقت دویدن ها 

نگاه دوخته به کف 

 سایه ای بزرگ روی صورتم  

جراحی لبخندی بر لبانم 

من هنوز از تو میمردم. 

باور کن!