.......................

عید پشت عید که بیاید 

خبری از بهار نیست 

 آنقدر که این زمستان کجدار تمام فصل من بود 

با بهمن های سرد یخ زده 

 

عید پشت عید که بیاید  

جوانه ها که غوغا کنند  

شکوفه ها که عروسی بگیریند 

 

باز خبری از بهار نیست 

آنجا که دل من یخ زد 

 در دلهره های سایلنت یک تماس بی جواب 

 

اینقدر که هی  میدانهای کز کرده را به هم دوختم 

 

و بیلبوردهای بزرگ را شمردم تا بگذرد  

  

مزه  ته مانده آن زمستان آخر