بهانه

 از تو گفتن

از تو خوندن

بهانه بود 

مثل گلچیدنهای من سر سفره عقد 

مثل تمام روزمرگیهای مادر  

که حل میشود در دیگ آشپزی 

و نشخوارش میکنم پس از سی و اندی سال

مثل همیشه بهانه بود

مهم بهانه بود و تو هیچ

خالی مثل ابری که نبارید

تاریک مثل تمام روزهای سال که گذشت

هیچ نبود

بی زایشی که دوباره ام کند

در پی خواهشی دیگر

که جوانه زد از شوق رقص

شاخه و برگ پاییزیم

بی دلهره ای نقابم کنار رود

بشناسیم در پس چهر ه ی هزار رهگذر

هزار رهگذر با روزنامه ای در دست

و هزار دلهره بسته بندی شده در جیب

کاش بشناسیم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد