طرح ۴

ناگزیر بود 

لحظه ای  سرد در یک بهمن تنها 

با حجم آدمهای دور  

آدمهای کور  

هیچ نبود 

 زمان تمام شده بود  

هنوز همان لحظه است  

ثانیه ای بر من نرفته پیر شدم

  پیر به اندازه هزار سال نوری  

باز نمی شناسیم 

 من  با جنینی گریان

سر میدان ونک 

کاکتوسهای کوچک  

را می شمرم 

تهی شدم 

همان لحظه 

 لحظه ی سرد یک بهمن تنها.

نظرات 2 + ارسال نظر
kiyOOsk سه‌شنبه 25 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:38 ق.ظ http://kiyoosk.blogsky.com

سلام سیما جان .
خیلی خوشحالم که هر روز بروز میشی !
سلامت باشی سیما جان .

اکنون من سه‌شنبه 25 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:57 ب.ظ

تنها چیزی که بهت نمی یاد اینه که زن باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد